سالها بود که در حوالی دیارمون در جنوب استان فارس جایی که زاگرس کم کم میره که خستگی هاش رو به آبهای خلیج فارس بسپره...
چشم به طبیعت داشتیم و طبیعت گردی دریچه ای بود برای دل به جاده زدن و ایران رو روستا به روستا گشتن ، داستان ما و پروند اینطور آغاز شد با سفر...
وقتی روستا به روستا سرزمینت رو می گردی بغیر از دیدن جاذبه های جدید و چشیدن مزه های رنگارنگ بومی ، وقتی تو اوج حس لذت این تجربیات جدید هستی کافیه یه لحظه فکر کنی کاش می شد این حس ها رو با دوستای بیشتری به اشتراک گذاشت ، یا وقتی پای درد دل نخلدار محلی یا آخرین بازمانده حصیربافان روستا نشستی از خودت بپرسی نقش من جز یک مسافر گذری چیه ؟
پروندبوم اینطور آغاز شد با سوال از سهم خودمون و با حس مسولیت و دغدغه کمک به معیشت روستاهای کوچک واقتصاد محلی.ما ایمان داریم به (حیات پایدار روستا ) با حمایت از کشاورز و محصولات سالم و سازگار با محیط زیست.داستان پروندبوم با سفر وبا زمزمه عطر آبادی ، زمین مانا آغاز شد و همچنان ادامه داره سو ما میدونیم کارمون خیلی سخته اما :
تو مگو همه به جنگند و به صلح من چه آید تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود برافروز